جوجو طلا

2 روزی است که جوجو طلا، درست و حسابی مشت و لگد می زنه و من هی قربون صدقه اش میرم. ماشالله هزار ماشالله زورش زیاد شده... الهی قربون دست و پاهای نازش برم دیشب هم که تا خواستم بخوابم شروع کرد به ورجه وورجه منم دست باباش رو گذاشتم رو شکمم تا اونم احساسش کنه آخه هی می گفت چرا برای من تکون نمی خوره. تا دست گرم عزیز دلم رو گذاشتم رو شکمم مرتب شروع به حرکتهای محکم کرد و برای باباش ابراز احساسات کرد. بابایش هم که غرق خواب بود خواب از سرش پرید و کلی خوشحال شد و ذوق کرد هی ماشالله گفت منم غرق شادی بودم و چنرین بار خدای مهربون را بابت این نعمت بزرگ و ارزشمند شکر کردم. واقعا حرکتهای  نی نی لذت بخش است و همه ناراحتیهای آدم از یادش میره. ...

چقدر امروز حالم بده .از نصفه های شب حالت تهوع دارم و صبح بالا آوردم. خیلی حالم بده نمی دونم چرا و به چه علت این نی نی سایت هم چند روز است خراب است اعصاب ندارم ............وای عصری میرم دکتر ولی تکونهای نی نی گلم حسابی شروع شده و من باهاش حال می کنم اینم قسمت مثبت قضیه است خدا جون کمکم کن

قرص دمیترون از زمان شروع تهوع و استفراغ تا پایان هفته 17 قرص اسید فولیک از 4 ماه قبل از بارداری و تا پایان 3 ماه اول بارداری قرص پریناتال بعد از 3 ماهگی قرص ایزی آیرون بعد از 3 ماهگی کرم موستلا از ماه سوم برای ترک های بدن پماد کلوتریمازول برای عفونت قرص سفالکسین برای عفونت

روز 5 شنبه سفری به شمال داشتیم و یکشنبه شب رسیدیم.خیلی خوش گذشت و پسرم هم دریا و جنگل رو دید. جنگل سی سنگان و آبشار آب پری هم رفتیم و هوای جنگل واقعا عالی بود 24 درجه. موقع برگشت هم جاده چالوس خیلی خنک بود 21 درجه .من دیگه سردم شده بود پسملی هم که گاهی کمربند بهش فشار می آورد یه ضربه هایی می زد که من جام تنگه تا من هواش رو بیشتر داشته باشم. موقع برگشت راه طولانی شد و من واقعا خسته شده بودم ولی خیلی خوش گذشت و هوایی عوض کردم  

از روز پنج شنبه یکم احساس مشکل کردم و رفتم آزمایش دادم یکم باکتری در ادرارم هست دکتر تلفنی بهم 2 تا پماد داد وگفت یک شنبه هم برم پیشش خدا کنه زود خوب شم و به نی نی گلم آسیبی نرسه